وسواس، تکرار اضطرابی بدون توقف

در مهمانی نشسته‌اید و همه‌ی جمع حسابی مشغول خوش و بش هستند. تنها شمایید که به دیوار روبرو خیره شده‌اید و تمام فکر و ذکرتان این است که چرا تابلو چند درجه به راست مایل است؟ اصلا حتی به نظر می رسد ساعت بالای تابلو هم اندکی صاف نیست؛ عجب صاحب خانه ی بی فکری! در این فکرها هستید که صاحبخانه بلند صدایتان می کند تا به بحث آن‌ها بپیوندید: «آره مرغ چقدر گرون شده!» (شما: اول تابلو را صاف کن دوست عزیز!)1 این تنها چند دقیقه از زندگی فردی مبتلا به اختلال وسواس است؛ عجیب و ملال آور! در این مقاله به این سوال پاسخ می‌دهیم که چه نشانه‌هایی حاصل اختلال وسواس است؟

 

 

OCD ویروسی در فکر‌، رفتار یا هر دو

«باید قبل از خارج شدن از منزل دقیقا 23 بار چراغ را خاموش و روشن کنم تا نحسی به سراغم نیاید!»، «در حمام حداقل 60 دقیقه شستشو لازم است تا جرم ها پاک شوند.»، «همه چیز باید قرینه باشند؛ حتی ضربه‌ای که ناگهانی به بازوی راستم می‌خورد باید به بازوی چپم هم دوباره بخورد حتی به‌اجبار!»، «مدام نگران این هستم که نکند به دخترکم آسیب برسانم یا خفه‌اش کنم!» 1 این افکار نه‌تنها منطقی نیستند بلکه انگار مشغول خواندن یک صفحه فکاهی هستیم؛ حتی وقتی خودمان انجامشان بدهیم. اما واقعیت این است که این‌ها نشانه‌های وسواس فکری هستند.

وسواس زمانی جنبه عملی پیدا می‌کند که فرد خود را مجبور به انجام رفتارهای تکراری می‌داند، وگرنه دچار اضطراب شدیدی می‌شود. او احتمال این را می‌دهد که به دلیل بی‌مبالاتی او فاجعه‌ای رخ خواهد داد. برای همین همه چیز را مدام چک می‌کند؛ از نظم و ترتیب کارها تا شمارش‌های چندباره اشیاء. OCD ممکن است جریانی از افکار تکراری (وسواس فکری)، رفتارهای مکرر غیرمنطقی (وسواس عملی) یا حتی ترکیبی از هر دو باشد.

 

اختلالی ناتوان‌کننده اما درمان‌پذیر

اختلال  OCD چهارمین بیماری روانپزشکی شایع دنیاست. میانگین سنی شروع این اختلال حدود 20 سالگی است. شاید در نگاه اول اختلالی پیچیده‌ای به نظر برسد اما باید بگویم OCD یکی از درمان‌پذیرترین اختلالات است. کلافگی و سردرگمی کسانی که با این مسئله در اتاق درمان روبرویم نشستند و تصمیمشان برای تغییر اوضاع اولین قدم برای درمانشان بود. چراکه برای درمان نیاز داشتیم سرنخ وسواسشان را پیدا کنیم؛ کاری که به شدت برایشان اضطراب‌زا است. تنشی که باعث می‌شود غرق وسواسشان شوند تا به مسئله اصلی فکر نکنند. تجربه موقعیت اضطراب‌آور و جلوگیری از انجام رفتار وسواسی کمکی به آن‌ها می‌کند که در آخرین جلسه درمان بگویند: «آن‌قدرها که فکر می‌کردم ترسناک نبود، اتفاق خاصی هم که نیفتاد!».

البته همیشه هم درمان‌های رفتاری – شناختی به‌تنهایی پاسخگو نیست. آن‌هایی که وسواسشان را تبدیل به آئین کرده‌اند و از انجامش احساس می‌کنند بهترین روش زندگی همین است؛ بدون دارو عبور از این بیماری برایشان ممکن نیست. البته اگر بتوانند و بخواهند برای درمان اقدام کنند. اگر کسی در کنارتان هست که با وسواسش اخت کرده، نه میدان را برایش خالی کنید و نه او را برای درمان تحت‌فشار قرار دهید، با کمک از یک درمانگر زمینه را برای درمان فراهم کنید!

 

 

 

منبع: آسیب شناسی روانی (DSM -5) ، جلد 1، ترجمه‌ی یحیی سیدمحمدی.

دانشجوی رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی‌ارشد است
این بلاگ تحت نظارت فرنوش مومنی تهیه و تولید شده.