آشنایی با رویکردهای مختلف روان درمانی | موج سوم

درمان های موج دوم یعنی درمان های شناختی رفتاری تکیه بر “باورها و فکر فرد در درک و تغییر رفتار و تجربه های هیجانی نظیر خشم و افسردگی” دارند. اما این درمان ها هم در همه زمینه ها و برای همه اختلالات مؤثر نبودند و به تدریج راه برای درمان های موج سوم باز شد. سال ها تجربه بالینی نشان داد درمان های موج دوم هم به رغم موفقیت در بسیاری از حوزه ها، کامل و بی نقص نیستند. یکی از ایراداتی که به درمان های موج دوم گرفته می شود تلاش برای کنترل افراطی شرایط است؛ تلاش برای ریشه کن کردن تمام ناراحتی ها. می توان گفت دلیل اصلی شکل گیری موج سوم این بود که بسیاری از بیمارانی که قصد داشتند از طریق راهکار های بیرونی مسائل را حل و فصل کنند، شکست می خوردند. حل مسئله از بیرون برای مشکلات درون اصلا پاسخگو نیست. درمان های موج سوم بیشترین کاربرد را در درمان اختلالات اضطرابی در بزرگسالان دارند و بیشتر برای بیمارانی شکل گرفتند که نسبت به فرایند درمان لج باز ، مزمن و مقاوم اند.

موج سوم در واقع با الهام از سنت‌های معنوی شرقی، از جمله فنون مراقبه و تفکر نظاره‌ای و ترکیب آن با رفتاردرمانی- شناختی سنتی شکل گرفت. شعار درمان های  موج سوم این است که آنچه خارج از کنترل شخصی است، بپذیر و به هر عملی که زندگیت را غنی میکند متعهد باش. همانطور که جبران خلیل جبران و بسیاری از فیلسوفان و عرفای دیگر پیش از این بیان کرده اند: “خداوندا به من تحملی ده که بپذیرم هر آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم و به من قدرتی ده تا تغییر دهم هر آنچه را که در توان من است و به من بینشی ده که تفاوت بین این دو را درک کنم.”

در رویکردهای درمانی موج سوم به شدت از مفاهیم پذیرش و ذهن آگاهی استفاده می شود. در این موج، تغییر رفتار در درجه اول مورد نظر نیست؛ بلکه به جای تغییر رفتار به دنبال تغییر در ساختار عملکرد، تغییر در مفاهیم زبانی و کلامی و تغییر در بافت ساختار اجتماعی هستیم.  به جستجوی نتیجه کار و پیامد نیستیم؛ بلکه به دنبال فرآیند هستیم. یا آن طور که سهراب گفت، به دنبال اینکه چشم ها را شسته و جور دیگر ببینیم. موج سوم یک درمان تجربه گرا و غیر مستقیم است. موضوع اصلی موج سوم عمل است؛ عمل مفید ، کارا ، ارزش مدار ، موثر، سودمند و هوشیارانه.

در موج سوم درمان هایی نظیر درمان مبتنی بر ذهن آگاهی، درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، درمان فراشناختی، رفتاردرمانی دیالکتیک، درمان مبتنی بر شفقت و طرحواره درمانی را داریم.

 

درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی (MBIs)

“ذهن آگاهی شکلی از مراقبه است که ریشه در تعالیم وآئین مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد. و به زبان ساده به معنای آگاه بودن از فکرها، رفتار، هیجانات و احساسات است و شکل خاصی از توجه محسوب میشود که در آن دو عنصر اساسی حضور در زمان اکنون و قضاوت نکردن ارزش بالایی دارد.”

در این درمان ها آگاهی از لحظه، آگاهی و هوشیاری در زمان حال بدون قضاوت، توجه بر حواس پنج گانه، و توجه به فکر و محیط اطراف آموخته می شود.  فرد کنجکاوانه تلاش می کند دریابد در لحظه حال در درون و محیط اطراف اش چه چیزی در حال روی دادن است. و این کار بدون قضاوت و بدون تلاش برای تغییر انجام می گیرد.  فقط باید مشاهده گر باشیم. در زمان حال بمانیم و آن را به طور کامل درک و تجربه کنیم.

 

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ( ACT )

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نوعی رفتار درمانی تجربی مبتنی بر ذهن آگاهی است. هدف این رویکرد درمانی دست یافتن به انعطاف پذیری روانی است. این که بتوانیم بدون حذف احساسات ناخوشایند و  با انجام  رفتار مبتنی بر ارزش حال بهتری داشته باشیم. در طی این درمان، فرد شش مؤلفه و فرایند اساسی (پذیرش، همجوشی زدایی شناختی، آگاهی از لحظه حال، خود به عنوان زمینه، ارزش ها و اقدام متعهدانه) را پشت سر می گذارد تا در این مسیر بتواند هر فکر و احساسی را که دارد همانگونه که هست و بدون انکار و سرکوب تجربه کند.

در این درمان تلاش بر این است که کمتر فکرها، خاطرات و احساسات خود را واقعی بدانیم. به جای کنترل رفتار،  فقط مشاهده گر رفتار خود باشیم و فکرها و احساساتی که در ذهن جاری است را بپذیریم. مولفه دیگر بودن در زمان حال است. این که بتوانیم خود متعالی مان را کشف کنیم، ارزش های فردی مان را مشخص کنیم، به زندگی معنا و جهتی بدهیم و متعهدانه در این راستا حرکت کنیم.

از این رویکرد در درمان فقدان ، سوگ ، بیماری های صعب العلاج ، ورشکستگی، طلاق … استفاده میشود.

 

درمان فراشناختی (MCT)

در این رویکرد به جای تمرکز بر محتوای تفکر بیمار بر کاهش فرآیندهای شناختی غیرمفید و تسهیل پردازش فراشناختی تأکید می شود. این رویکرد درمانی به فرآیند “تفکر درباره تفکر” و “چه میدانیم و چه نمیدانیم” اشاره دارد.

فراشناخت شامل سه حوزه اصلی دانش فراشناخت، تجربه فراشناخت و راهبردهای فراشناختی است. منظور از دانش فراشناخت باور و فکری است که فرد درباره تفکرش دارد. مثلا این باور که ” نگران بودن باعث محافظت از من میشود”.  منظور از تجربه فراشناختی، ارزیابی و احساسی است که فرد نسبت به فرایندهای ذهنی خودش دارد. مثلا آگاهی از این امر که “من می دانم”. و در نهایت راهبردهای فراشناختی پاسخ هایی هستند که فرد برای کنترل یا تغییر تفکر خود به کار می گیرد. سه فرآیند اصلی که در پاسخ دهی به افکار منفی نقش دارند شامل نشخوار فکری ، نظارت برتهدید ها و رفتار کنار آمدن پس از شکست میباشد.

 

رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)

رفتاردرمانی دیالکتیک مناسب افرادی است که در زندگی و به خصوص در ارتباط با دیگران آشفتگی هیجانی بسیاری را تجربه می کنند. افرادی که مدیریت هیجانات برایشان کاری دشوار است و مدام دچار تعارض در باورها و فکر خود هستند و در برقراری ارتباط مؤثر با دیگران مشکل دارند. دیالکتیک به معنای دو چیز متضاد ولی همزمان است. این که فرد تلاش کند دو باور متفاوت را هم زمان بپذیرد؛ گاهی لازم است برای زندگی مان که پر از تضاد است یک نگاه بافتاری را ایجاد کنیم. نگاهی که با آن بتوانیم دو چیز به  ظاهر متضاد را بپذیریم. همه ما ویژگی های مختلفی داریم که در موقعیت های مختلف زندگی بروز میکند و همین ویژگی های متضاد هر فرد باعث تمایز او از دیگری میشود. ما هم بر دیگری تاثیر میگذاریم هم تاثیر میپذیریم. برای اینکه واقع بین باشیم باید به همه جوانب دقت کنیم . بدانیم همه چیز نسبی است و هیچ چیز مطلقی وجود ندارد.

این رویکرد در درمان افراد با اختلالات مرزی ،  نظم پریشانی های هیجانی ، افرادی که آسیب به خویشتن و تمایل به خودکشی دارند استفاده میشود.

 

درمان مبتنی بر شفقت (CFT)

این رویکرد مبتنی بر مهرورزی و حمایت از کاستی های خود است. پل گیلبرت بنیانگذار این رویکرد معتقد است گاهی سیستم های حیاتی_روانی ما بیش از حد و به طور افراطی کار می کنند. و آن موقع است که اضطراب و ترس و احساس ناامنی مزمن به سراغمان می آید. مثل زمانی که سیستم شناسایی خطر و محافظت از خود بیش از حد کار می کند و منجر به بروز خشم و ترس و اضطراب غیرضروری می شود. نشخوار فکری زیاد منجر به بروز ترس و اضطراب و افسردگی می شود. و خود افسردگی منجر به بروز اضطراب بیشتر می شود. و این چرخه باطل دائم تکرار می شود. در این درمان مؤلفه اول مهربانی و درک خود به جای قضاوت و سرزنش و انتقاد از خود است؛ مؤلفه دوم، پذیرش این حقیقت است که هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه می کنند؛ و مؤلفه سوم، ذهن آگاهی و حضور در لحظه اکنون است.

در این رویکرد شفقت در سه جریان مختلف شامل شفقت به دیگران ، به خود و دریافت شفقت از دیگران میباشد. به طور مثال هنگامی که ما شکست میخوریم دائما خودمان را سرزنش و تنبیه وتحقیر میکنیم؛ دلیل مان هم این است که این کار باعث میشود دیگر آن کار را تکرار نکنیم؛ در صورتی که باز مجدد در جریان زندگی ناکامی را تجربه میکنیم. اما اگر نگاهمان این باشد که همه ما شایسته دلسوزی،  محبت و مهربانی هستیم، چنین نگرشی میتواند باعث افزایش اعتماد به نفس و پیشگیری از اضطراب و افسردگی شود.

 

طرحواره درمانی

طرحواره‌درمانی که می‌توان به نوعی آن را در درمان‌های موج سوم جای داد، اولین بار توسط جفری یانگ مطرح شد. این درمان بیشتر برای اختلالات مزمنی به کار می رود که نسبت به درمان رفتاری- شناختی کلاسیک مقاومت نشان می دهند. گاهی افراد پیش نیاز های دریافت درمان شناختی رفتاری را ندارند؛ یا ممکن است شرایط به نحوی باشد که فرد تکلیف مورد نظر را انجام ندهد، رابطه درمانی برقرار نشود، مقاومت به درمان وجود داشته باشد، فرد قدرت دسترسی به افکار و هیجانات خود و یا توانایی تمایز فکر از رفتار را نداشته باشد. جفری یانگ برای این دسته از افراد سراغ درمانی رفت که مستقیم و جهت دار و تکلیف مدار بود.

یانگ با استفاده از پرسشنامه هایی که قابلیت آزمون دارند رویکرد طرحواره درمانی را مطرح کرد.  طرحواره شامل خاطرات ، نگرانی ، باورهای مرکزی ، هیجانات، حس ها و تصاویر ذهنی فرد است که در اوایل زندگی شکل میگیرد. یانگ در مقدمه کتاب “زندگی خود را دوباره بیافرینید” می گوید مشکلاتی در زندگی برخی از بیماران وجود دارد که در سیر زندگی شان مدام تکرار شده است و تجربه های امروز هم به نوعی بازآفرینی همان تجربه های گذشته است. وی معتقد است شناسایی طرحواره ها یا تله های زندگی به این دسته از بیماران کمک می کند تا علت زیربنایی مشکل فعلی خود را بیابند.

 

طرحواره می‌تواند مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشد. هر چه طرحواره زودتر شکل بگیرد، آسیب بیشتری به همراه دارد؛ چرا که عمق بیشتری در فکر و باور فرد ایجاد میکند. در شکل گیری طرحواره های ناسازگار اولیه نیازهای هیجانی، خلق و خو (سرشت )، و سبک های فرزند پروری نقش دارند.

 

 

 

 

منابع:

پروچاسکا_نورکراس. (2007). نظریه های روان درمانی. ترجمه یحیی سید محمدی (1392). ویراست ششم. تهران. نشر روان

کرین، ویلیام. نظریه های رشد. ترجمه خوی نژاد، رجایی (1392). چاپ هشتم. تهران. انتشارات رشد

یانگ، جفری. زندگی خود را دوباره بیافرینید. ترجمه حسن حمید پور، الناز پیرمرادی، ناهید گلی زاده (1399). چاپ بیستم. تهران. انتشارات ارجمند

آدریان، ولز. (2009). درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی. ترجمه شهرام محمدخانی (1395). چاپ چهارم. تهران. انتشارات ورای دانش

روان‌جو و دانش آموخته‌ی روانشناسی