مقاومت در مسیر درمان، مانع مهمی برای غلبه هراسمایمان است. درست آنجا که تجربه و مواجهه لازم است، پا پس میکشیم. به موانع ذهنی اجازه میدهیم رفتارمان را کنترل کند و چرخه تکرار اجتناب ادامه داشتهباشد. خبر خوب اینکه شناخت هر مانع برای عبور از آن و غلبه بر فوبیا راهکاری است که همیشه جواب دادهاست.
تلاش برای مواجهنشدن با منبع هراس
در صورتی که هراسها پس از ایجادشدن درمان نشوند، غلبه بر آنها دشوار خواهدبود. چرا که وقتی احساس میکنیم از چیزی میترسیم، معمولا تلاش میکنیم به هر قیمتی از برخورد با آن جلوگیری کنیم.
این اجتناب مانع میشود تا یاد بگیریم ترسهای ما به اندازهای که خودمان فکر میکنیم، ترسناک و خطرناک نباشند. همچنین مانع از این میشود که به خود ثابت کنیم که اگر فرصتی به خودمان بدهیم، در صورت مواجهه با هراس میتوانیم با آن کنار بیاییم.
احساس راحتی که پس از عدم برخورد با هراس خود داریم، ما را ترغیب میکند تا در آینده دوباره از آن اجتناب کنیم. با این حال میدانیم این استراتژی در کوتاه مدت کار میکند. متأسفانه این کار باعث میشود تا مواجهه بعدی ما با هراس دشوارتر شود. زیرا هرچه ما از یک محرک بیشتر بترسیم و از آن اجتناب کنیم، درنهایت ترسناکتر به نظر میرسد.
تجربه شخصی من : فرار از مجلس ترحیم
زمانی که من فوبیای آسیب دیدن و مرگ داشتم، بعضی از علائم جسمانی که تجربه میکردم، جنبه روانی داشتند نه جسمانی. مادرم باور داشت که به جز تلقین، در احوالات جسمانی من مشکلی وجود ندارد. با این وجود به دلیل نگرانی شدیدش برای سلامتی من، از حضورم در مراسمهای ترحیم و تشییع اعضای خانواده جلوگیری میکرد. این امتناع، عدم مواجهه یا هرچه اسمش را بگذاریم، باعث شد نه تنها ترس از مرگ در من از بین نرود بلکه به اینترس بیشتر از قبل دامن زد. نتیجه این فرار تنها اینبود که تا سن 25 سالگی در هیچ مراسم ترحیمی شرکت نکرده بودم اما همچنان از مرگ میترسیدم!
رفتارهای ایمنی
فرد مبتلا به فوبیا تنها زمانی توانایی مواجهه با منبع هراسش را دارد که از “رفتار ایمنی” استفاده کند. به عنوان مثال یک رفتار ایمنی میتواند این باشد: فقط در صورتی میتوانید از روی پل عبور کنید که محکم به شخص دیگری تکیه کرده باشید؛ یا تنها در ساعات بسیار خلوت روز از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید.
درست شبیه به حالت اجتناب، این رفتارها مانع که بدون نیاز به رفتارهای محتاطانه بتوانیم با هراس خود کنار بیاییم. در عوض ما موفقیت خود را در برخورد با فوبیا به عوامل دیگر (مانند: «من فقط به این دلیل که دوستم با من همراه بود، توانستم بر ترسم غلبه کنم.») نسبت میدهیم و ترس ما همچنان برقرار میماند.
تجربه شخصی: عبور از پل عابر با اعمال شاقه!
در زمان دانشجویی به دلیل ترس از ارتفاع به جای استفاده از پل عابر روبروی دانشگاه، در سرما و گرما مسیری طولانی را راه می رفتم تا به چهارراه برسم. در بعضی مواقع به اصرار دوستانم با تکیه کردن به آنها، با گرفتن دستشان و بستن چشمانم با اعمال شاقه از پل عابر استفاده میکردم. احتمالا، چهره اطرافیانم در آن لحظات حسابی دیدنی بودهاست!
افکار آزاردهنده
افکار و پیش بینیهای آزاردهندهی افراد اغلب باعث میشود که غلبه بر هراس دشوارتر شود. همانطور که گفتم، افراد مبتلا به فوبیا معمولا توانایی خود را برای کنار آمدن با عوامل ایجاد هراس دست کم میگیرند و این امر موجب میشود تا قادر به روبروشدن و مقابله با هراس خود نباشند. افکاری مانند: «اگر من وارد آن آسانسور شوم نمی توانم تحمل کنم و بیهوش میشوم».
به همین ترتیب مبتلایان به فوبیا در صورت روبروشدن با هراسشان، احتمال وقوع یک رویداد منفی را بیش از حد تخمین میزنند. این افکار منفی آنها را تشویق میکند تا باز هم از مواجهشدن با هراسها اجتناب کنند و مانع از غلبه بر ترس خود شوند. افکاری مثل: «من در این آسانسور گیر میافتم و خفه میشوم».
چرخه معیوب
ترکیبی از افکار، علائم و رفتارهای فیزیولوژیکی افراد منجر به چرخه معیوبی میشود که غلبه بر هراس را برای آنها دشوار میکند. در مثال آسانسور، افکار آزاردهنده فرد باعث میشود، تپش قلب، لرزش بدن، تعریق زیاد و تنگی نفش داشتهباشد. علائمی که او را تشویق به عدم استفاده از آسانسور و از استفاده از پلههای میکند. اقدامی که داشته این فکر را برای اون قطعی میکند که به دلیل عدم استفاده از آسانسور، از یک فاجعه جلوگیری کرده. پس چرخه معیوب ترس همچنان باقی میماند و چه بسا پررنگتر و دلهرهآورتر شود.
تجربه شخصی: من بیمارم به من توجه کنید!
نوبت به باز کردن گره افکار غیر منطقی من از ترس از آسیب دیدن ، بیمار شدن و مواجهه شدن با مرگ رسید. به خاطر دارم از وقتی در کودکی خودم را شناختم وقتی متوجه میشدم شخصی از اطرافیان بیمار است یا آسیب دیده، آن را در خود تلقین میکردم. هر بار با ابراز بی قراری سعی میکردم والدینم را قانع کنم که:«من بیمارم، به من توجه و رسیدگی کنید!» بعد از چند بار پیگیری و مراجعه به پزشک ، دستم برای آنها هم رو شد و متوجه شدند مشکلی وجود ندارد. من اما همچنان باور داشتم که بیمارم و چرخه معیوب و ادامهداری که به جایی نمی رسید!
اگر از منبع هراسمان فرار نکنیم، به رفتار های ایمنی بخش بیهوده نپردازیم و مدام پیش بینی های آزار دهنده در مورد فوبیا نداشته باشیم، به این چرخه معیوب پایان خواهیم داد و قدم بزرگی در جهت درمان هراسمان برمیداریم.
منبع: کتاب راهنمای خودمراقبتی فوبیا، جیمز کلارک، 2007